مرداد ماه سال ۶۷ در تاريخ زندان و زندانی در نظام ولايت از ياد نخواهد رفت. از نخستين روزهای اين ماه خمينی، به يكي از فجيعترين جنايات ضد انسانی خود يعنی قتلعام زندانيان سياسی دست زد. زمينههای اين كشتار بيرحمانه كه يك توطئهٌ سياه برای يك نسل كشی آشكار بود و به دستور خمينی انجام گرفت از سالها قبل فراهم شده بود. هدف اصلی اين كشتار از بين بردن زندانيان مبارزی بود كه طی ساليان با مقاومت قهرمانانه خود و تحمل سرفرازانه تمامی شكنجههای قرون وسطايی، برگی زرين از مقاومت و فدا در تاريخ انقلاب نوين ميهنمان را رقم زده بودند. در اين ايام سياه، «كميسيون مرگ»، مركب از سرسپرده ترين عناصر وزارت اطلاعات، دادستانی و مسئولان زندانها، طرحی را كه از سالها پيش در نظر داشتند و از چند ماه قبل از مرداد ۶۷ تداركش را ديده بودند، به طور متمركز آغاز كردند. آنان در يك محاكمه نمايشی، كه چند دقيقه بيشتر به درازا نميكشيد حكم به دار آويختن قهرمانان اسير را صادر كردند. تهران، و زندانهايی همچون اوين و گوهردشت البته مركز اين كشتار بودند. اما هيچ زندان و شهر و روستايی در امان نماند. اين كشتار فجيع و بی سابقه با حكم كتبی و نظارت مستقيم شخص خمينی صورت ميگرفت. در سراسر هفتههايی كه اين قتلعام جريان داشت، تمام پاسداران و مسئولان زندان در آماده باش كامل به سر ميبردند، تمام مرخصيها لغو شده بود و جز يك خط تلفن كه در اختيار «كميسيون مرگ» قرار داشت، هيچ امكان ارتباطی ديگری وجود نداشت. به كاركنان اداری و نگهبانان و پاسداران دستور می دادند تا در حلقآويز زندانيان شركت كنند و بر سروسينه شهيدان حلقآويز شده مشت بكوبند؛ تا هركس چنان در اين قساوتها شريك و آلوده باشد كه اسرارشان را برملا نكند. در ميان اين شهيدان، نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ ساله نيز ديده می شوند. نمونههايی كه از يك سو گواه وحشيگری ديكتاتوری حاكم برايران است كه حتی نوجوانان ۱۳ ساله را هم به زندان می اندازند و به دار می كشند و ازسوی ديگر گواه بيداری، آگاهی و اراده استوار نسلی است كه به هر قيمت در برابر اين رژيم ايستاده است. در ميان زندانيان قتل عام شده، از همه اقشار مردم و بخصوص، شهيدان دانشجو، دانشآموز و جوانان انقلابی ديده ميشود كه تمام هستی خود را وقف مبارزه برای آزادی كرده و مجاهدت و مبارزه برای نجات خلق و ميهنشان را برگزيده بودند. شماری از هنرمندان و قهرمانان آزاده ورزشي ايران، از جمله ابوالقاسم محمدی ارژنگي استاد موسيقی و آواز ايرانی؛ فروزان عبدی، عضو تيم ملی واليبال زنان ايران، مهشيد(حسين) رزاقی قهرمان تيم ملی فوتبال اميد ايران و جواد نصيری عضو تيم ملی شمشيربازی و دو ورزشكار محبوب و صاحب نام ديگر يكي قاسمعلی بستاكی از اراك و عباس خورشيدوش از همدان در زمره اين شهيدانند. از نظر پراكندگی جغرافيايی نيز شهدايی از شهرهای تبريز، اروميه، رشت، لاهيجان، انزلی، آستانه، صومعه سرا، رودسر، گيلان تا ساری و بابل و قائمشهر در مازندران و كرج و مشهد و سبزوار و سمنان و شاهرود و اصفهان و كاشان و كرمانشاه و همدان و زنجان و ايلام و مسجد سليمان و انديمشك و اهواز و آبادان و شيراز هر يك شهيدان بسياری تقديم كردهاند. مطابق گزارشهای ديگر دژخيمان خمينی تنها در شب عيد غدير آن سال، ۳۵۰ نفر را به دار آويختهاند. پس از گذشت ۱۴ سال، هنوز هزاران خانواده از سرنوشت فرزندانشان بی خبرند. هنوز نظام ولايت، هيچ اطلاعی از سرنوشت هزاران زندانی سياسی كه نام و مشخصاتشان در زندانها و دادگاههايش ثبت شده و محكوميتهای مشخصی داشتند، به خانوادههايشان داده نشده است. نظام ولايت خمينی و بازماندگانش، نتوانسته و نخواهد توانست شعله مقاومت و ايستادگی را خاموش كند. در اين كشاكش شورانگيز انسانی، نسلی پاكباز و شجاع در برابر ارتجاعی خون ريز و ددمنش صف آرايی كرده است. نبرد البته نبردی نابرابر بود و اين نسل راه ديگري نداشت جز آنكه بهای لحظه لحظه پايداری و شرف خود را با خون بپردازد. و اگر شهيدان آزادی يك ملت را در زمره فاتحان فردای ميهنشان بدانيم، آنگاه بازنده اصلی را به درستی باز خواهيم شناخت. قهرمانان آزادي و پيشگامان رهايی خلقها همواره ناگزير از دست شستن از جان و مال و خانمان خود می باشند و با آغوشی باز رنج اسارت و داغ شكنجه و اعدام را می پذيرند. اما در تحليل نهايی آنان هستند كه به يمن مقاومتشان زندانبان و شكنجهگر را به زانو درمی آورند و اين دژخيمان و ديكتاتورها هستند كه در برابر پايداری و پاكبازی قهرمانان آزادی سر فرود می آورند. ما در نسل كشی سياه و پر شقاوت خمينی در سا ل ۶۷ كه ۳۰ هزار اسير مظلوم و در عين حال قهرمان و سرفراز به جوخه تيرباران سپرده شدند يك نمونه درخشان اين مقاومت را می بينيم. نمونهای كه نه تنها مبارزات رهاييبخش مردم ايران كه در تاريخ جنبشهای آزاديبخش معاصر كم نظيراست . دور نيست روزی كه انتقام خون تك تك اين شهيدان، اين سرفرازترين فرزندان و زنان ومردان اين آب و خاك، از خمينی و دژخيمانش گرفته شود
No comments:
Post a Comment