بهترين برنامه تلويزيون تو ماه رمضون سخنرانی مکارم شيرازی بعد از افطاره مخصوصا اونجا که دوربين عوض ميشه اين نمی دونه با کدوم دوربين حرف ميزنه
Saturday, July 21, 2012
حکم اعدام غلامرضا خسروی به زودی اجرا می شود
زندانی سیاسی غلامرضا خسروی در آستانه اجرای حکم ضد بشری اعدام قرار دارد. بنا به گزارش ارسالی، زندانی سیاسی غلامرضا خسروی از زندانیان سیاسی دهه شصت که در سال ۱۳۶۰ در حالیکه تنها ۱۶ سال داشته به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت و پس از پنج سال در سال ۶۵ آزاد میشود، در آستانه اعدام قرار دارد. وی که مجددا در سال ۱۳۸۶ در شهر سیرجان بازداشت شده و در دادگاه انقلاب کرمان به حکم زندان محکوم شده بود، دوباره در اقدامی غیرقانونی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست فردی به نام پیرعباسی محاکمه شده ، به اعدام محکوم گردیده است.
حکمی که اخیرا به دادیاری اجرای احکام دادسرای امنیتی اوین ارسال شده و نصیرپور ، دادیار اجرای احکام اوین نیز با احضار این هوادار مسالمت گرای سازمان مجاهدین به او اعلام نموده است که حکم اعدام او در تاریخ ۲۰ شهریور اجرا خواهد شد!این در حالی است که پیشتر حکم اعدام غلامرضا خسروی سوادجانی یکبار در دیوان عالی کشور نقض گردیده بود.گفتنی است که خسروی تیرماه سال گذشته پس از قریب به چهار سال انفرادی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردیده و در حال حاضر در این بند نگهداری میشود.پیش از این یکی از روزنامه نگاران زندانی که همزمان با زندانی سیاسی خسروی در دادسرای اوین بوده است شاهد ابلاغ اجرای حکم قرون وسطایی اعدام به این زندانی سیاسی در شهریور ماه بوده است. پرونده این زندانی سیاسی در اجرای احکام قرار دارد و به او گفت اند که قصد دارند وی را در شهریور ماه اعدام نمایند.ولی فقیه آخوند علی خامنهای وقتی که در تنگنای اعتراضات گسترده مردم ایران قرار می گیرد دست به اعدام زندانیان سیاسی می زند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،از تمامی سازمانهای حقوق بشری و مردم ایران می خواهد برای جلوگیری از جنایت دیگری که آخوند علی خامنهای قصد ارتکب آن را دارد بپا خیزند و نسبت به این حکم جنایتکارانه اعتراض نمایند و همچنین از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد می خواهد که برای نجات جان زندانیان سیاسی محکوم به اعدام اقدام فوری نماید
سوتی بزرگ علمای اسلام
طبق قوانين اسلام يك مسلمان در ماه رمضان بايد از طلوع تا غروب خورشيد روزه بگيرد. در حالی كه هرچه به قطب شمال نزديك تر شويم طول روز بيشتر و بيشتر مي شود. يعنی مسلمانی كه در كشور هاي نزديك قطب شمال زندگی می كند (مثل فنلاند، سوئد، ايسلند، نروژ، آلاسكا و ...) بايد يكماه روزی ۲۲ ساعت روزه بگيرد. برعكس هرچقدر به سمت جنوب برويم طول روز كوتاه تر و كوتاه تر مي شود. مثلا در نواحي نزديك به قطب جنوب در روز ۲ ساعت بايد روزه بگيرد و آن ۲ ساعت را هم بايد مشغول ادای فرضيه نماز باشد. هر چقدر هم به قطب نزديك تر شود اين ۲ ساعت كمتر و كمتر شده و مثلا بايد ۱۷ ركعت نمازش را در ۵ دقيقه بخواند. حالا اگر بيشتر نزديك شود كه ديگر يا هميشه شب است يا هميشه روز. به نظر مي رسد كسي كه قوانين روزه گرفتن را گذاشته يا فكر می كرده زمين مسطح است يا اصلا به اطلاعشان نرسانيده بودند كه زمين نسبت به خورشيد انحراف دارد. به هر حال علمای اسلام هنوز در تلاشند اين مسئله را ماست مالی كنند
Friday, July 20, 2012
نگاهي كوتاه به قتل عام زندانيان سياسی سال ۱۳۶۷
مرداد ماه سال ۶۷ در تاريخ زندان و زندانی در نظام ولايت از ياد نخواهد رفت. از نخستين روزهای اين ماه خمينی، به يكي از فجيعترين جنايات ضد انسانی خود يعنی قتلعام زندانيان سياسی دست زد. زمينههای اين كشتار بيرحمانه كه يك توطئهٌ سياه برای يك نسل كشی آشكار بود و به دستور خمينی انجام گرفت از سالها قبل فراهم شده بود. هدف اصلی اين كشتار از بين بردن زندانيان مبارزی بود كه طی ساليان با مقاومت قهرمانانه خود و تحمل سرفرازانه تمامی شكنجههای قرون وسطايی، برگی زرين از مقاومت و فدا در تاريخ انقلاب نوين ميهنمان را رقم زده بودند. در اين ايام سياه، «كميسيون مرگ»، مركب از سرسپرده ترين عناصر وزارت اطلاعات، دادستانی و مسئولان زندانها، طرحی را كه از سالها پيش در نظر داشتند و از چند ماه قبل از مرداد ۶۷ تداركش را ديده بودند، به طور متمركز آغاز كردند. آنان در يك محاكمه نمايشی، كه چند دقيقه بيشتر به درازا نميكشيد حكم به دار آويختن قهرمانان اسير را صادر كردند. تهران، و زندانهايی همچون اوين و گوهردشت البته مركز اين كشتار بودند. اما هيچ زندان و شهر و روستايی در امان نماند. اين كشتار فجيع و بی سابقه با حكم كتبی و نظارت مستقيم شخص خمينی صورت ميگرفت. در سراسر هفتههايی كه اين قتلعام جريان داشت، تمام پاسداران و مسئولان زندان در آماده باش كامل به سر ميبردند، تمام مرخصيها لغو شده بود و جز يك خط تلفن كه در اختيار «كميسيون مرگ» قرار داشت، هيچ امكان ارتباطی ديگری وجود نداشت. به كاركنان اداری و نگهبانان و پاسداران دستور می دادند تا در حلقآويز زندانيان شركت كنند و بر سروسينه شهيدان حلقآويز شده مشت بكوبند؛ تا هركس چنان در اين قساوتها شريك و آلوده باشد كه اسرارشان را برملا نكند. در ميان اين شهيدان، نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ ساله نيز ديده می شوند. نمونههايی كه از يك سو گواه وحشيگری ديكتاتوری حاكم برايران است كه حتی نوجوانان ۱۳ ساله را هم به زندان می اندازند و به دار می كشند و ازسوی ديگر گواه بيداری، آگاهی و اراده استوار نسلی است كه به هر قيمت در برابر اين رژيم ايستاده است. در ميان زندانيان قتل عام شده، از همه اقشار مردم و بخصوص، شهيدان دانشجو، دانشآموز و جوانان انقلابی ديده ميشود كه تمام هستی خود را وقف مبارزه برای آزادی كرده و مجاهدت و مبارزه برای نجات خلق و ميهنشان را برگزيده بودند. شماری از هنرمندان و قهرمانان آزاده ورزشي ايران، از جمله ابوالقاسم محمدی ارژنگي استاد موسيقی و آواز ايرانی؛ فروزان عبدی، عضو تيم ملی واليبال زنان ايران، مهشيد(حسين) رزاقی قهرمان تيم ملی فوتبال اميد ايران و جواد نصيری عضو تيم ملی شمشيربازی و دو ورزشكار محبوب و صاحب نام ديگر يكي قاسمعلی بستاكی از اراك و عباس خورشيدوش از همدان در زمره اين شهيدانند. از نظر پراكندگی جغرافيايی نيز شهدايی از شهرهای تبريز، اروميه، رشت، لاهيجان، انزلی، آستانه، صومعه سرا، رودسر، گيلان تا ساری و بابل و قائمشهر در مازندران و كرج و مشهد و سبزوار و سمنان و شاهرود و اصفهان و كاشان و كرمانشاه و همدان و زنجان و ايلام و مسجد سليمان و انديمشك و اهواز و آبادان و شيراز هر يك شهيدان بسياری تقديم كردهاند. مطابق گزارشهای ديگر دژخيمان خمينی تنها در شب عيد غدير آن سال، ۳۵۰ نفر را به دار آويختهاند. پس از گذشت ۱۴ سال، هنوز هزاران خانواده از سرنوشت فرزندانشان بی خبرند. هنوز نظام ولايت، هيچ اطلاعی از سرنوشت هزاران زندانی سياسی كه نام و مشخصاتشان در زندانها و دادگاههايش ثبت شده و محكوميتهای مشخصی داشتند، به خانوادههايشان داده نشده است. نظام ولايت خمينی و بازماندگانش، نتوانسته و نخواهد توانست شعله مقاومت و ايستادگی را خاموش كند. در اين كشاكش شورانگيز انسانی، نسلی پاكباز و شجاع در برابر ارتجاعی خون ريز و ددمنش صف آرايی كرده است. نبرد البته نبردی نابرابر بود و اين نسل راه ديگري نداشت جز آنكه بهای لحظه لحظه پايداری و شرف خود را با خون بپردازد. و اگر شهيدان آزادی يك ملت را در زمره فاتحان فردای ميهنشان بدانيم، آنگاه بازنده اصلی را به درستی باز خواهيم شناخت. قهرمانان آزادي و پيشگامان رهايی خلقها همواره ناگزير از دست شستن از جان و مال و خانمان خود می باشند و با آغوشی باز رنج اسارت و داغ شكنجه و اعدام را می پذيرند. اما در تحليل نهايی آنان هستند كه به يمن مقاومتشان زندانبان و شكنجهگر را به زانو درمی آورند و اين دژخيمان و ديكتاتورها هستند كه در برابر پايداری و پاكبازی قهرمانان آزادی سر فرود می آورند. ما در نسل كشی سياه و پر شقاوت خمينی در سا ل ۶۷ كه ۳۰ هزار اسير مظلوم و در عين حال قهرمان و سرفراز به جوخه تيرباران سپرده شدند يك نمونه درخشان اين مقاومت را می بينيم. نمونهای كه نه تنها مبارزات رهاييبخش مردم ايران كه در تاريخ جنبشهای آزاديبخش معاصر كم نظيراست . دور نيست روزی كه انتقام خون تك تك اين شهيدان، اين سرفرازترين فرزندان و زنان ومردان اين آب و خاك، از خمينی و دژخيمانش گرفته شود
آواز کوچه باغی با صدای هيچ
حالا سالهاست
از کنار کوچه تان می گذرم
کوچه ی بی بوی "شب بو"های مست غروب هايی که شب شد
از کنار خانه تان
صف بيدها
رنگ ها
کاشی ها
و ديگر به هر آن چه رفت
- قصههای بد و خوب -
فکر نمی کنم
سالهاست
قطبهای گريزان آهن ربايی هستيم
خاطرهها از غبار سنگين اند
عکس هامان رنگ پريده
برای هم غريبه ايم
و به راه مخالف می رانيم
*
بالای تپهای از اينجا دور
بر سنگی عتيق
خيال تو نشسته تنها و
من اينجا و
قفس داغ
سالهاست از هم دوريم ...
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
هر روز هزاران فکر نطفه می بندند
در پيکر ذهنهای سرکش ما
می مانند ، رشد می کنند
و گاه بیآنکه زاده شوند
جنين مرده ای
می شوند در بطن روح های فاسدمان
و اين جنين مرده ی سنگين ؛ حرفهای ماست
که چسبيده می شوند به
ديوارههای ذهنهای چسبناکمان
و دردمندانه سقط می شوند
يا که نرم نرم می کُشند
ذهن آبستنمان را
Subscribe to:
Posts (Atom)